به گزارش مشرق، سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی به منظور تشریح دستاوردها و توانمندیهای نظامی کشور بخصوص در حوزه موشکی در برنامه زنده گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما حضور یافت.
وزیر دفاع در این گفتگو با اشاره به تحویل انبوه موشک های هواپایه کروز نصر به نهاجا گفت: ما همواره به دنبال ارتقای تجهیزات هستیم و موشک نصر هم که هواپایه شد، تا پیش از این ساحل به دریا و سطح به سطح بود که برای اینکه روی هواپیما نصب شود، تغییراتی روی آن اعمال شد.
وی افزود: این موشک قابلیت شلیک از روی جنگنده فانتوم F4 را پیدا کرده است.
فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش صبح امروز در حسینیهی امام خمینی با فرمانده کل قوا، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای دیدار کردند.
تحقیقات حاکی از آن است که اگر گوشت را چند بار در فریزر بگذاریم هیچ مشکلی ایجاد نمیکند اما توجه به این نکته مهم است که یخ گوشت را باید در یخچال آب کرد.
مادر نابینا کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و مى گریست...
فرشته ى فرود آمد و رو به طرف مادر گفت:
اى مادر من از جانب خدا آمده ام.
رحمت خدا بر آن است که فقط یکى از آرزو هاى ترا براورده سازد،
بگو از خدا چه مى خواهـى؟
مادر رو به فرشته کرد و گفت :
از خدا مى خواهم تا پسرم را شِفا دهد.
فرشته گفت:
پشیمان نمى شوى؟
مادر پاسخ داد:
نه!
فرشته گفت:
اینک پسرت شِفا یافت ولى تو مى توانستى بینایى چشمان خود را از خدا بخواهى...
مادر لبخند زد و گفت تو درک نمى کنى!
*
سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقى شده بود و مادر موفقیت هاى فرزندش را با عشق جشن مى گرفت.
پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلى دوست داشت...
پسر روزى رو به مادرش کرد و گفت:
مادر نمى توانم چطور برایت بگویم ولى مشکل اینجاست که خانمم نمى تواند با تو یکجا زندگى کند.
مى خواهم تا خانه ى برایت بگیرم و تو آنجا زندگى کنى.
مادر رو به پسرش کرد و گفت:
نه پسرم من مى روم و در خانه ى سالمندان با هم سن و سالهایم زندگى مى کنم و راحت خواهم بود...
مادر از خانه بیرون آمد، گوشه ى نشست و مشغول گریستن شد.
فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت:
اى مادر دیدى که پسرت با تو چه کرد؟
حال پشیمان شده یى؟
مى خواهى او را نفرین کنى؟
مادر گفت:
نه پشیمانم و نه نفرینش مى کنم. آخر تو چه مى دانى؟
فرشته گفت:
ولى باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و مى توانى آرزوى بکنى.
حال بگو میدانم که بینایى چشمانت را از خدا مى خواهى، درست است؟
مادر با اطمینان پاسخ داد نه!
فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟
مادر جواب داد:
از خدا مى خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت کند،
آخر من دیگر نیستم تا مراقب پسرم باشم.
اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو قطره در چشمان مادر ریخت و مادر بینا شد...
هنگامى که زن اشک هاى فرشته را دید از او پرسید:
مگر فرشته ها هم گریه مى کنند؟
فرشته گفت: بلى!
ولى تنها زمانى اشک مى ریزیم که خدا گریه مى کند.
مادر پرسید:
مگر خدا هم گریه مى کند؟!
فرشته پاسخ داد:
خدا اینک از شوق آفرینش موجودى به نام مادر در حال گریستن است...!
هیچ کس و هیچ چیز را نمى توان با مادر مقایسه کرد.
به افتخار تمام مادران